اولین برداشت من از خانم این بود که آیا او را روی جلد مجله دیده ام؟ او یک زیبایی است. اما وقتی بلوزش را درآورد و سینه های زیبایش زیر آن ظاهر شد، دیگر هرگز به صورتش نگاه نکردم. آن مرد دیک خود را به الاغش می چسباند، و من نمی توانم خودم را از سینه هایش جدا کنم - تاب می زنم، انگار هیپنوتیزم می کنم. صداش هم خوبه مخصوصا وقتی که تموم میشه.
معلوم نیست چرا خانوم دوم انقدر بی تفاوته که جلوی خودش بخوای؟ و خانم سیاه پوست کوچولو - آن را روی الاغش بیرون آوردند و او همچنان بی سر و صدا آنجا دراز می کشد و برای شستن به حمام نمی دود؟ شاید منظور او این است که در مورد رابطه جنسی خیال پردازی می کند، اما واقعاً هیچ اتفاقی نیفتاده است.
همسر این پسر عالی است - شما نمی توانید از او خسته شوید. بیدمشک او در بین مردم بسیار محبوب است. شوهر عاشق تخمک است، بنابراین برای صبحانه طعم اسپرم دیگران را می چشد. چرا، تقریباً همان چیزی است! عاشقان می آیند و می روند، اما شوهر می ماند. اینطور نیست که این زن قرار است جایی کار کند - او فاحشه نیست، تا برای آن پول بگیرد. برای او ایستادن یک لذت است، نه یک شغل!
من می خواهم رابطه جنسی داشته باشم